وظیفه قوه ی قضائیه در امر مبازره با بی قانونی و جلوگیری از فساد بیش از همه قواست .چرا که قوه قضائیه و البته نیروهای انتظامی خط مقدم اجرای قانون و مبارزه با اخلال گران قانون و تعدی به حقوق شهروندان است .
درست است که نیروی انتظامی در خطی مقدم از قوه قضائیه اعمال وظیفه می کند اما باید در نظر داشت که همه زحمات و کوشش های شبانه روزی نیروی انتظامی در حراست از نظم و قانون مستلزم برخورد قاطعانه قوه قضاییه است.
به عنوان مثال اگر نیروی انتظامی دزدی را بگیرد و برای محاکمه میزان جرم و مجازات عمل به قوه قضائیه تحویل دهد در این صورت اگر قوه قضائیه از روی اقتدار قانونی حدود جرم را مشخص و مجازات را با قدرت اعمال نماید ، و مجرم مشمول عفو قرار نگیرد ، به احتمال یقین تاثیرش به مراتب بیشتر از موقعی خواهد بود که انبوه خلاف کاران در سایه ی مدارای قوای فوق یا به علت ضعف قانونی در جامعه جولان دهند.
یا در نمونه دیگر ، رییس جمهور یک کشوری یک مملکت اسلامی در صحن علنی مجلس نام یک شخص را در زمان "بگم بگم " با عنوانی که مستحق رسیدگی قضایی است می برد ،اما قوه قضائیه بی توجه به قول صریح قانون به این امر رسیدگی نمی کند . مشخص نمی شود که آیا این شخص مسئول همین طور الکی این حرف را زده است یا اینکه قضایایی در باره تاراج بیت المال اتفاق افتاده است ؟
اگر در زمینه ی قوانین برخورد با قاچاقچیان مواد افیونی ضعف قانونی وجود دارد که باعث می شود تبهکاران در سایه نبود مشخص قانون افراد جامعه را به منجلاب اعتیاد بکشانند و خانواده هایی را داغدار کنند و راست راست در خیابانهای شهر بگردند ، وظیفه قوه قضائیه است که خلاء قانونی را با همکاری قوه مقننه برطرف و امنیت را در سایه اقتدار قانون برقرار نماید.
قوه قضائیه باید نهادی باشد که مظلومان بتوانند برای رفع ظلم و تعددی به حقوقشان به آنجا مراجعه کنند.نه جایی که هر عملی از شکوائیه نیازمند پرداخت پول باشد.در این صورت بدیهیه ! کسی که پول کافی نداشته باشد نمی تاند در محاکم قضایی اعاده حق کند. اعاده حق هم مستلزم پرداخت هزینه شکواییه ، دادرسی ،... ده ها هزینه دیگر است . مثلا فرض کنید که کلاهبرداری مبلغ یک میلون و ... تومان از کسی کلاهبرداری کرده باشد ، میزان پولی که شاید از نظر کارشناسان قوه قضائیه پول کمی باشد آما از نگاه مظلوم تمام هستی اش برباد رفته است.شخص مظلوم در این صورت یعنی در شرایط فعلی نمی تواند اعاده حق کند ، چون هزینه دادرسی (شاید بهتر باشد از این به بعد ترتیب این کلمه یا معنی آنرا در لغت نامه ها عوض کنیم) زیاد است .چون زمان دادرسی و رسیدگی به پرونده آنقدر زیاد است که آدم موهاس سرش سفید می شود تا به نتیجه ای برسد تا حکمی صادر شود.
می دانم که در این مملکت کسی این حرفها را به حساب نمی آورد.چون کسی که در این موقعیت قرار داشته باشد ، دستش به بالایی ها بند نیست .چون صدایش به هیچ جایی نمی رسد.
کسی که باید به این امور بپردازد قوه قضائیه است آنهم که سرگرم رسیدگی به فساد های میلیاردی است که به دلایلی یا بی اطلاع بوده اند در زمان جرم خاطی را دستگیر کنند و یا این که چون طرف وزیر بوده ، یا دستش به مسئولان گردن کلفت بند بوده نتوانسته اند دستگیرش کنند یا مصلحت نبوده ، امان از این مصلحتی که دستور خدا را هم زمین گیر می کند.
درد زیاد است ، اما کو گوش شنوا؟؟