انقلاب ها با اعتراض به ظلم و استبداد شروع ،سکوت خفقان را با ریخته شدن خون مظلوم می شکنند و با رو در رویی حق و باطل و گسترش دامنه اعتراضات عمومی به اوج می رسند، گلوله صربی در سینه ی حاکمان ظالم فرو می رود و غنچه انقلاب شکفته می شود.
ثمره انقلاب تغییر در قوانین قبل از انقلاب و اصلاح امور ظالمانه در جهت رفع تبعیض است .
انقلاب ایران نیز برای ریشه کن کردن بی عدالتی های قبل از انقلاب بود.
انقلاب خط بطلانی بر همه مرزبندی های جناحی و سیاسی و قومیتی کشید .
بی عدالتی ها... فسادها...تبعیض ها...حق کشی ها ...
همه در نظر مردم محو شده بودند.
همه این مصادیق ظالمانه با انقلاب ایران شکسته شد. و نتیجه و عصاره ی اعتراض انقلابی در قوانین جامعی به نام "جمهوری اسلامی ایران " گرد آمد.
شاه رفته بود .اما ...
حمله دد منشانه رژیم بعثی عراق با دلیری ایرانیان - صرف نظر ا ز رنگ و مذهب و زبان و قومیت - محکم پاسخ داده شد .
دوران سازندگی به پایان رسید .
اما کاری در جهت اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نشد .
اصلاحات خاتمی که با پشتوانه ی اعتراض مردمی نسبت به بی عدالتی ها ی ناشی از دوران سازندگی همچون عدم توزیع عادلانه منابع دولتی در بخش های مختلف کشور شروع شده بود ، با به خوابیدن نمایندگان اصلاح طلب دروغین در صحن مجلس شکست خورد . علت اصلی شکست اصلاح طلبان عدم همراهی آنها با مردم و عدم توجه به اولویت های آن دوران بود . یکی از خواستهای ملت اجرای اصول معطل قانون اساسی بود .
خواست مردم در آن زمان توجه بیشتر به جمهوری اسلامی ایران بود.
خاتمی به همراه همه آن کسانی که با بیرق اصلاحات آمده بودند ، به دلیل میل بیشتر شان به تملک قدرت و چاپیدن آن از حاکمیتی که خود را مطلق می داند کنار گذاشته شدند .
حیف دانشجویانی که خون شان پایمال شد .
دوران احمدی نژاد دوران انتشار دیپلماسی داخلی به سراسر دنیا بود که با شکست سختی همراه شد . احتمالا حالا هم احمدی نژاد فکر می کند می تواند بر کل عالم تدبیری بیندیشد.
رویکرد دولت احمدی نژاد در کنار گذاشتن سوبسید به کالاها و توزیع عادلانه آن و رقابتی کردن بازار خوب بود.و اگر به ثمر می نشست قطعا می توانست اقتصاد بیمار کشور را از انحصار خاص بیرون آورده و با کاهش حق گمرکی و ورود کالاهای مشابه به ایران و البته شکست شرکت های ظاهرا ملی که خون مردم را می مکیدند درمان کند .
هشت سال توهم مدیریت سرمایه های ایران را به باد فنا داد .
مردم دوباره به دنبال کورسوی امید می گشتند . رای مردم به روحانی ثمره گرانی هاو سوء مدیریت های احمدی نژآد بود . مردم هیچ گاه امیدشان را از دست نداده اند . آدم ها هیچ وقت امیدشان را از دست نمی دهند . آنها همیشه به دنبا رهایی از وضعیت های بغرنج و رسیدن به رفاه و آسایش هستند . هیچ احدی از این ملت سوای از ملت های دیگر ، سوای از بندگان دیگر خدا فکر نمی کند .شاید گرایش های سیاسی باعث شود که مردم گاهی حرف های متفاوتی بزنند . اما این سخنان به معنی گرایش حقیقی شان نیست.
همه به دنبال عدالت هستند.
همه به دنبال آنند که وضع شان بهتر شود.
اما معیار عمل در این بین نباید فکر شخصی یا گروهی باشد . باید ملاک قانون باشد .
وقتی ملاک قانون باشد کسی اعتراضی نخواهد کرد . اگر روحانی می خواهد برای مردم کاری انجام دهد بهتر است اصول قانون اساسی را دوباره بخواند. متمم های قانونی را نخواند ، اصول قانون اساسی را بخواند و با کسانی که در برابر اجرای قانون می ایستند کوتاه نیاید .
اجرای اصل 15 قانون اساسی هم از همان اصولی است که ملت های ترک و کرد و هر کسی با هر ریشه ای - بنا بر گرایش به حفظ هویت خود -خواستار اجرای آن است .خواسته ی نابجا و خلافی هم نیست . قطعا احدی از کشور نمی تواند با آن مخالفت کند . ولی دولت باید در این زمینه اقدامات خود را بسط دهد. باید در راستای اجرای قانون کارهای جدی تر برنامه های جدی تری را عملی کند و به گوش مردم برساند.
در این سالها شکاف های عمیقی بین حاکمیت و مردم ایجاد شده است . حاکمیت به دنبال انقلاب اسلامی ایران است و توجه چندانی جمهوریت نظام نداشته است. مواد قانون اساسی به صورت گزینشی اجرا شده است .
روحانی باید به جمهوریت نظام بیشتر توجه کند . توجه به جمهوریت نظام به معنی استفاده از همه پتانسیل های موجود برای اجرای قانون است . اجرای همین بخش 15 قانون اساسی دشمنان قسم خورده ای را در داخل کشور دارد که توجه چندانی به هویت خواهی قومیت ها در داخل کشور ندارند . بخشی از افراد کشور که گرفتار ناسیونالیسم افراطی اند در پی آنند که نظم اجرای قانون را بشکنند . همانهایی که روز و شب بر علیه قومیت ها مطلب می نویسند . اما غافل از آن هستند که زیر بنای کشور را همین قومیت ها تشکیل می دهند .
ثمره انقلاب تغییر در قوانین قبل از انقلاب و اصلاح امور ظالمانه در جهت رفع تبعیض است .
انقلاب ایران نیز برای ریشه کن کردن بی عدالتی های قبل از انقلاب بود.
انقلاب خط بطلانی بر همه مرزبندی های جناحی و سیاسی و قومیتی کشید .
بی عدالتی ها... فسادها...تبعیض ها...حق کشی ها ...
همه در نظر مردم محو شده بودند.
همه این مصادیق ظالمانه با انقلاب ایران شکسته شد. و نتیجه و عصاره ی اعتراض انقلابی در قوانین جامعی به نام "جمهوری اسلامی ایران " گرد آمد.
شاه رفته بود .اما ...
حمله دد منشانه رژیم بعثی عراق با دلیری ایرانیان - صرف نظر ا ز رنگ و مذهب و زبان و قومیت - محکم پاسخ داده شد .
دوران سازندگی به پایان رسید .
اما کاری در جهت اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نشد .
اصلاحات خاتمی که با پشتوانه ی اعتراض مردمی نسبت به بی عدالتی ها ی ناشی از دوران سازندگی همچون عدم توزیع عادلانه منابع دولتی در بخش های مختلف کشور شروع شده بود ، با به خوابیدن نمایندگان اصلاح طلب دروغین در صحن مجلس شکست خورد . علت اصلی شکست اصلاح طلبان عدم همراهی آنها با مردم و عدم توجه به اولویت های آن دوران بود . یکی از خواستهای ملت اجرای اصول معطل قانون اساسی بود .
خواست مردم در آن زمان توجه بیشتر به جمهوری اسلامی ایران بود.
خاتمی به همراه همه آن کسانی که با بیرق اصلاحات آمده بودند ، به دلیل میل بیشتر شان به تملک قدرت و چاپیدن آن از حاکمیتی که خود را مطلق می داند کنار گذاشته شدند .
حیف دانشجویانی که خون شان پایمال شد .
دوران احمدی نژاد دوران انتشار دیپلماسی داخلی به سراسر دنیا بود که با شکست سختی همراه شد . احتمالا حالا هم احمدی نژاد فکر می کند می تواند بر کل عالم تدبیری بیندیشد.
رویکرد دولت احمدی نژاد در کنار گذاشتن سوبسید به کالاها و توزیع عادلانه آن و رقابتی کردن بازار خوب بود.و اگر به ثمر می نشست قطعا می توانست اقتصاد بیمار کشور را از انحصار خاص بیرون آورده و با کاهش حق گمرکی و ورود کالاهای مشابه به ایران و البته شکست شرکت های ظاهرا ملی که خون مردم را می مکیدند درمان کند .
هشت سال توهم مدیریت سرمایه های ایران را به باد فنا داد .
مردم دوباره به دنبال کورسوی امید می گشتند . رای مردم به روحانی ثمره گرانی هاو سوء مدیریت های احمدی نژآد بود . مردم هیچ گاه امیدشان را از دست نداده اند . آدم ها هیچ وقت امیدشان را از دست نمی دهند . آنها همیشه به دنبا رهایی از وضعیت های بغرنج و رسیدن به رفاه و آسایش هستند . هیچ احدی از این ملت سوای از ملت های دیگر ، سوای از بندگان دیگر خدا فکر نمی کند .شاید گرایش های سیاسی باعث شود که مردم گاهی حرف های متفاوتی بزنند . اما این سخنان به معنی گرایش حقیقی شان نیست.
همه به دنبال عدالت هستند.
همه به دنبال آنند که وضع شان بهتر شود.
اما معیار عمل در این بین نباید فکر شخصی یا گروهی باشد . باید ملاک قانون باشد .
وقتی ملاک قانون باشد کسی اعتراضی نخواهد کرد . اگر روحانی می خواهد برای مردم کاری انجام دهد بهتر است اصول قانون اساسی را دوباره بخواند. متمم های قانونی را نخواند ، اصول قانون اساسی را بخواند و با کسانی که در برابر اجرای قانون می ایستند کوتاه نیاید .
اجرای اصل 15 قانون اساسی هم از همان اصولی است که ملت های ترک و کرد و هر کسی با هر ریشه ای - بنا بر گرایش به حفظ هویت خود -خواستار اجرای آن است .خواسته ی نابجا و خلافی هم نیست . قطعا احدی از کشور نمی تواند با آن مخالفت کند . ولی دولت باید در این زمینه اقدامات خود را بسط دهد. باید در راستای اجرای قانون کارهای جدی تر برنامه های جدی تری را عملی کند و به گوش مردم برساند.
در این سالها شکاف های عمیقی بین حاکمیت و مردم ایجاد شده است . حاکمیت به دنبال انقلاب اسلامی ایران است و توجه چندانی جمهوریت نظام نداشته است. مواد قانون اساسی به صورت گزینشی اجرا شده است .
روحانی باید به جمهوریت نظام بیشتر توجه کند . توجه به جمهوریت نظام به معنی استفاده از همه پتانسیل های موجود برای اجرای قانون است . اجرای همین بخش 15 قانون اساسی دشمنان قسم خورده ای را در داخل کشور دارد که توجه چندانی به هویت خواهی قومیت ها در داخل کشور ندارند . بخشی از افراد کشور که گرفتار ناسیونالیسم افراطی اند در پی آنند که نظم اجرای قانون را بشکنند . همانهایی که روز و شب بر علیه قومیت ها مطلب می نویسند . اما غافل از آن هستند که زیر بنای کشور را همین قومیت ها تشکیل می دهند .