بیزدن بئری چوخ سوزلر اولوب .
چوخ گونلر کئچیب .
چوخی گلیب ، چوخی گئدیب .
چوخی بیزی یادا سالیب ، نئچه سیده بیزیم گئتمگ میزه گولوب .
سالام بیزیم ائلیمیزه .
سالام بیزی خاطیرلیان لارا.
سالام بیزیم دوستلاریمیزا.
سالام بیزیم دوشمن لریمیزه .
سالام بوتون خالقا.
چوخ گونلر کئچیب .
چوخی گلیب ، چوخی گئدیب .
چوخی بیزی یادا سالیب ، نئچه سیده بیزیم گئتمگ میزه گولوب .
سالام بیزیم ائلیمیزه .
سالام بیزی خاطیرلیان لارا.
سالام بیزیم دوستلاریمیزا.
سالام بیزیم دوشمن لریمیزه .
سالام بوتون خالقا.
با بررسی تعاریف مدیریت به هفت ویژگی زیر می رسیم :
1- مدیریت فرایندی هدف محور
فعالیت های فاقد هدف به مدیریت نیازی ندارند. به عبارت دیگر ما تنها در صورتی محتاج مدیریت هستیم که بخواهیم به هدفی برسیم. مدیر با بهره گیری از دانش و تجربیاتش سعی می کند به اهدافی دست یابد که از قبل در باره آن تصمیم گیری شده است .پس اگر بگوییم که مدیریت فرایندی هدف محور است ، اشتباه نگفته ایم.
2- مدیریت کلی نگر
هر کاری بدون مدیریت صفر یا هیچ است. در اینجا منظورمان همه نوع فعالیت های اقتصادی و غیر اقتصادی است .اگر ما مدیریت را از این نوع فعالیت ها حذف کنیم ، در این صورت نتیجه کار هیچ یا صفر خواهد بود.وجود مدیریت برای انجام هر کاری ضروری است .پس مدیریت کاری همه گیر یا فراگیر است.
1- مدیریت فرایندی هدف محور
فعالیت های فاقد هدف به مدیریت نیازی ندارند. به عبارت دیگر ما تنها در صورتی محتاج مدیریت هستیم که بخواهیم به هدفی برسیم. مدیر با بهره گیری از دانش و تجربیاتش سعی می کند به اهدافی دست یابد که از قبل در باره آن تصمیم گیری شده است .پس اگر بگوییم که مدیریت فرایندی هدف محور است ، اشتباه نگفته ایم.
2- مدیریت کلی نگر
هر کاری بدون مدیریت صفر یا هیچ است. در اینجا منظورمان همه نوع فعالیت های اقتصادی و غیر اقتصادی است .اگر ما مدیریت را از این نوع فعالیت ها حذف کنیم ، در این صورت نتیجه کار هیچ یا صفر خواهد بود.وجود مدیریت برای انجام هر کاری ضروری است .پس مدیریت کاری همه گیر یا فراگیر است.
"
عدو به معنی دشمن، که در قلب به انسان عداوت و دشمنی دارد و در ظاهر مطابق آن رفتار می کند: «ان الکافرین لکم عدوا مبینا» (1) «ان الشیطان للانسان عدو مبین» (2) به قول راغب، دشمن دو جور است، یکی آن که عداوت دارد و به قصد دشمنی است مثل «فان کان من قوم عدو لکم» (3) دیگری آن که به قصد عداوت نیست بلکه او حالتی دارد که شخص از آن متأذی می شود چنان که از کار دشمن. مثل «فانهم عدولی الا رب العالمین» (4) بتهای بی جان، نسبت به ابراهیم عداوتی نداشتند و از جماد، دشمنی متصور نیست بلکه آنها جنبه معبودی داشتند و آن حالت، ابراهیم را ناراحت می کرد لذا فرمود: آنها دشمن منند.
راغب در ادامه، می گوید: «ظاهرا در آیه «ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم فاحذروهم» (5) نیز عدو به همان معنی است یعنی همان طور که از دشمن، صدمه به انسان می رسد ممکن است آنها نیز شما را به صدمه بیاندازد و میل و عشق به آنها از کار خدائی بازتان دارد» (6) گاهی نیز، دشمنی به معنای عدم رعایت عدالت در رفتار و معامله با دیگران است لذا بهتر است آن را ظلم معنی کرد، مثل «و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان » (7) که عدوان، چنان که از راغب نقل شده، در آیه فوق به همین معناست.
گاهی نیز، دشمن در معنای عداوت و خصومت ظاهری در مقابل کینه و عداوت قلبی و باطنی به کار رفته است. چنان که راغب اصفهانی ذیل آیه شریفه: «و بدا بیننا و بینکم العداوه والبغضاء ابدا» (8) می گوید: «ظاهرا در این گونه موارد مراد از عدوات، دشمنی ظاهری و از بغضاء، عداوت و کینه قلبی است» (9) گرچه عداوت به معنی تجاوز قلبی هم هست لکن در اقرب الموارد گفته: عداوت به معنی خصومت و دوری است. و اما معنای لغوی «عدو» در فرهنگ المنجد چنین آمده است: «دویدن برای جنگ، منصرف کردن و بازداشتن، ظلم و ستم کردن، از حد و اندازه گذشتن، دشمنی و خصومت ورزیدن، تجاوز و تعدی نمودن، تفرقه و دوری انداختن و...» (10) معنای «دشمن» در فرهنگ فارسی معین چنین آمده است: «آن که بدخواه دیگری است، عدو، خصم، مخالف که مقابل دوست و محب است، و دشمنی علاوه بر خصومت در عداوت به معنی کراهت و نفرت نیز آمده است»(11).
هم چنین دشمن در لغت به معنی «بد نفس» و «زشت طبع» (12) و در اصطلاح آن است که نسبت به کسی، یا کشوری بدخواه کینه جو و یا درجنگ و ستیز باشد.(13) و به تعبیر مولانا:
دشمن آن باشد که قصد جان کند
دشمن آن نبود که خود جان می کَند
دشمن آن باشد کزو آید عذاب
واژه شناسی دشمن
واژه ی «دشمن» در فرهنگ لاتین، مترادف با لغت «Enemy» و در فرهنگ دینی و اصطلاح قرآنی، به معنای «عدو» و جمع آن «اعداء» به کار رفته است، مصدر آن (عدو) است به معنای تجاوز. راغب اصفهانی در «مفردات» می گوید: «عدو به معنی تجاوز و منافات التیام است، آن، گاهی با قلب است که به آن عداوت و معادات گویند و گاهی در راه رفتن است که عدو (دویدن) نام دارد و گاهی در عدم رعایت عدالت در معامله است که «عدوان » گویند... .عدو به معنی دشمن، که در قلب به انسان عداوت و دشمنی دارد و در ظاهر مطابق آن رفتار می کند: «ان الکافرین لکم عدوا مبینا» (1) «ان الشیطان للانسان عدو مبین» (2) به قول راغب، دشمن دو جور است، یکی آن که عداوت دارد و به قصد دشمنی است مثل «فان کان من قوم عدو لکم» (3) دیگری آن که به قصد عداوت نیست بلکه او حالتی دارد که شخص از آن متأذی می شود چنان که از کار دشمن. مثل «فانهم عدولی الا رب العالمین» (4) بتهای بی جان، نسبت به ابراهیم عداوتی نداشتند و از جماد، دشمنی متصور نیست بلکه آنها جنبه معبودی داشتند و آن حالت، ابراهیم را ناراحت می کرد لذا فرمود: آنها دشمن منند.
راغب در ادامه، می گوید: «ظاهرا در آیه «ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم فاحذروهم» (5) نیز عدو به همان معنی است یعنی همان طور که از دشمن، صدمه به انسان می رسد ممکن است آنها نیز شما را به صدمه بیاندازد و میل و عشق به آنها از کار خدائی بازتان دارد» (6) گاهی نیز، دشمنی به معنای عدم رعایت عدالت در رفتار و معامله با دیگران است لذا بهتر است آن را ظلم معنی کرد، مثل «و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان » (7) که عدوان، چنان که از راغب نقل شده، در آیه فوق به همین معناست.
گاهی نیز، دشمن در معنای عداوت و خصومت ظاهری در مقابل کینه و عداوت قلبی و باطنی به کار رفته است. چنان که راغب اصفهانی ذیل آیه شریفه: «و بدا بیننا و بینکم العداوه والبغضاء ابدا» (8) می گوید: «ظاهرا در این گونه موارد مراد از عدوات، دشمنی ظاهری و از بغضاء، عداوت و کینه قلبی است» (9) گرچه عداوت به معنی تجاوز قلبی هم هست لکن در اقرب الموارد گفته: عداوت به معنی خصومت و دوری است. و اما معنای لغوی «عدو» در فرهنگ المنجد چنین آمده است: «دویدن برای جنگ، منصرف کردن و بازداشتن، ظلم و ستم کردن، از حد و اندازه گذشتن، دشمنی و خصومت ورزیدن، تجاوز و تعدی نمودن، تفرقه و دوری انداختن و...» (10) معنای «دشمن» در فرهنگ فارسی معین چنین آمده است: «آن که بدخواه دیگری است، عدو، خصم، مخالف که مقابل دوست و محب است، و دشمنی علاوه بر خصومت در عداوت به معنی کراهت و نفرت نیز آمده است»(11).
هم چنین دشمن در لغت به معنی «بد نفس» و «زشت طبع» (12) و در اصطلاح آن است که نسبت به کسی، یا کشوری بدخواه کینه جو و یا درجنگ و ستیز باشد.(13) و به تعبیر مولانا:
دشمن آن باشد که قصد جان کند
دشمن آن نبود که خود جان می کَند
دشمن آن باشد کزو آید عذاب
مانع آید لعل را از آفتاب (14)
" منبع راسخون
***
اما از دیدگاه پس از انقلاب دشمن کسی است که ثمره انقلاب یعنی قانون اساسی را قبول نداشته باشد و بخواهد در همان انقلاب بماند . چون منفعت او درجا زدن در همین انقلاب است .
دشمن ما کسانی اند که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را قبول ندارند. ولایت فقیه هم بخشی از قانون است . به رسمیت شناختن زبان وادبیات ترکی آذربایجانیها هم بخشی از قانون است . کسی که هر یک از این بندهای قانون اساسی یا مفاد دیگر قانون اساسی را قبول نداشته باشد دشمن انقلاب و دشمن ایران است .
ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﯼ ﯾﺎﺭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﯼ ﯾﺎﺭ
ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﻣﻨﯽ ﺗﮏ ﻗﻮﯾﻤﺎ ، ﻋﻠﻤﺪﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﻣﻨﯽ ﺗﮏ
ﻗﻮﯾﻤﺎ ، ﻋﻠﻤﺪﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﯼ ﯾﺎﺭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﯼ ﯾﺎﺭ
ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﻣﻨﯽ ﺗﮏ ﻗﻮﯾﻤﺎ ، ﻋﻠﻤﺪﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﻣﻨﯽ ﺗﮏ
ﻗﻮﯾﻤﺎ ، ﻋﻠﻤﺪﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﺷﺮﻑ ﺍﻟﻨّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ،ﮔﻮﺯﻝ ﻋﺒّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﺷﺮﻑ ﺍﻟﻨّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ،ﮔﻮﺯﻝ ﻋﺒّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
***
ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﯼ ﯾﺎﺭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﯼ ﯾﺎﺭ
ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﻣﻨﯽ ﺗﮏ ﻗﻮﯾﻤﺎ ، ﻋﻠﻤﺪﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﻣﻨﯽ ﺗﮏ
ﻗﻮﯾﻤﺎ ، ﻋﻠﻤﺪﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﯼ ﯾﺎﺭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﯼ ﯾﺎﺭ
ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﻣﻨﯽ ﺗﮏ ﻗﻮﯾﻤﺎ ، ﻋﻠﻤﺪﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﻣﻨﯽ ﺗﮏ
ﻗﻮﯾﻤﺎ ، ﻋﻠﻤﺪﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﺷﺮﻑ ﺍﻟﻨّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ،ﮔﻮﺯﻝ ﻋﺒّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﺷﺮﻑ ﺍﻟﻨّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ،ﮔﻮﺯﻝ ﻋﺒّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
***
ﺳﻨﻪ ﻣﻦ ﻗﺎﻧﻪ ﺑﺎﺗﺎﻥ ﺁﯼ ﺩﯾﺮﻡ ﺳﻨﻪ ﻣﻦ ﻗﺎﻧﻪ
ﺑﺎﺗﺎﻥ ﺁﯼ ﺩﯾﺮﻡ
ﺳﯿﻨﻮﯼ ﻻﻟﻪ ﻟﺮﻩ ﺗﺎﯼ ﺩﯾﺮﻡ ﺳﯿﻨﻮﻭﯼ ﻻﻟﻪ ﻟﺮﻩ
ﺗﺎﯼ ﺩﯾﺮﻡ
ﺩﺍﺵ ﺁﺗﺎﻧﻼﺭﺩﺍﻥ ﺍﮔﺮ ﺍﻭﻟﺴﺎ ﺍﻣﺎﻥ ﺩﺍﺵ
ﺁﺗﺎﻧﻼﺭﺩﺍﻥ ﺍﮔﺮ ﺍﻭﻟﺴﺎ ﺍﻣﺎﻥ
ﺗﻮﮐﺮﻡ ﮔﻮﺯ ﯾﺎﺷﯽ ﻻﯼ ﻻﯼ ﺩﯾﺮﻡ ﺗﻮﮐﺮﻡ ﮔﻮﺯ
ﯾﺎﺷﯽ ﻻﯼ ﻻﯼ ﺩﯾﺮﻡ
ﻗﺮﻩ ﻣﻌﺠﺮﻟﺮﯾﻤﻮﻥ ﻭﺍﯼ ﮔﻮﻧﻮﻧﻪ ﻗﺮﻩ
ﻣﻌﺠﺮﻟﺮﯾﻤﻮﻥ ﻭﺍﯼ ﮔﻮﻧﻮﻧﻪ
ﺳﻮﺕ ﺍﻣﻦ ﺍﺻﻐﺮﯾﻤﻮﻥ ﻭﺍﯼ ﮔﻮﻧﻮﻧﻪ ﺳﻮﺕ
ﺍﻣﻦ ﺍﺻﻐﺮﯾﻤﻮﻥ ﻭﺍﯼ ﮔﻮﻧﻮﻧﻪ
ﺷﺮﻑ ﺍﻟﻨّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ،ﮔﻮﺯﻝ ﻋﺒّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﺷﺮﻑ ﺍﻟﻨّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ،ﮔﻮﺯﻝ ﻋﺒّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
***
ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﯼ ﯾﺎﺭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﯼ ﯾﺎﺭ
ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﻣﻨﯽ ﺗﮏ ﻗﻮﯾﻤﺎ ، ﻋﻠﻤﺪﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﻣﻨﯽ ﺗﮏ
ﻗﻮﯾﻤﺎ ، ﻋﻠﻤﺪﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﯼ ﯾﺎﺭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﺍﯼ ﯾﺎﺭ
ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﻣﻨﯽ ﺗﮏ ﻗﻮﯾﻤﺎ ، ﻋﻠﻤﺪﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ ﻣﻨﯽ ﺗﮏ
ﻗﻮﯾﻤﺎ ، ﻋﻠﻤﺪﺍﺭﯾﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﺷﺮﻑ ﺍﻟﻨّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ،ﮔﻮﺯﻝ ﻋﺒّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﺷﺮﻑ ﺍﻟﻨّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ،ﮔﻮﺯﻝ ﻋﺒّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
***
ﺳﻨﻪ ﻣﻦ ﻗﺎﻧﻪ ﺑﺎﺗﺎﻥ ﺁﯼ ﺩﯾﺮﻡ ﺳﻨﻪ ﻣﻦ ﻗﺎﻧﻪ
ﺑﺎﺗﺎﻥ ﺁﯼ ﺩﯾﺮﻡ
ﺳﯿﻨﻮﯼ ﻻﻟﻪ ﻟﺮﻩ ﺗﺎﯼ ﺩﯾﺮﻡ ﺳﯿﻨﻮﻭﯼ ﻻﻟﻪ ﻟﺮﻩ
ﺗﺎﯼ ﺩﯾﺮﻡ
ﺩﺍﺵ ﺁﺗﺎﻧﻼﺭﺩﺍﻥ ﺍﮔﺮ ﺍﻭﻟﺴﺎ ﺍﻣﺎﻥ ﺩﺍﺵ
ﺁﺗﺎﻧﻼﺭﺩﺍﻥ ﺍﮔﺮ ﺍﻭﻟﺴﺎ ﺍﻣﺎﻥ
ﺗﻮﮐﺮﻡ ﮔﻮﺯ ﯾﺎﺷﯽ ﻻﯼ ﻻﯼ ﺩﯾﺮﻡ ﺗﻮﮐﺮﻡ ﮔﻮﺯ
ﯾﺎﺷﯽ ﻻﯼ ﻻﯼ ﺩﯾﺮﻡ
ﻗﺮﻩ ﻣﻌﺠﺮﻟﺮﯾﻤﻮﻥ ﻭﺍﯼ ﮔﻮﻧﻮﻧﻪ ﻗﺮﻩ
ﻣﻌﺠﺮﻟﺮﯾﻤﻮﻥ ﻭﺍﯼ ﮔﻮﻧﻮﻧﻪ
ﺳﻮﺕ ﺍﻣﻦ ﺍﺻﻐﺮﯾﻤﻮﻥ ﻭﺍﯼ ﮔﻮﻧﻮﻧﻪ ﺳﻮﺕ
ﺍﻣﻦ ﺍﺻﻐﺮﯾﻤﻮﻥ ﻭﺍﯼ ﮔﻮﻧﻮﻧﻪ
ﺷﺮﻑ ﺍﻟﻨّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ،ﮔﻮﺯﻝ ﻋﺒّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
ﺷﺮﻑ ﺍﻟﻨّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ،ﮔﻮﺯﻝ ﻋﺒّﺎﺳﯿﻢ ﺍﻭﯾﺎﻥ
انقلاب ها با اعتراض به ظلم و استبداد شروع ،سکوت خفقان را با ریخته شدن خون مظلوم می شکنند و با رو در رویی حق و باطل و گسترش دامنه اعتراضات عمومی به اوج می رسند، گلوله صربی در سینه ی حاکمان ظالم فرو می رود و غنچه انقلاب شکفته می شود.
ثمره انقلاب تغییر در قوانین قبل از انقلاب و اصلاح امور ظالمانه در جهت رفع تبعیض است .
انقلاب ایران نیز برای ریشه کن کردن بی عدالتی های قبل از انقلاب بود.
انقلاب خط بطلانی بر همه مرزبندی های جناحی و سیاسی و قومیتی کشید .
بی عدالتی ها... فسادها...تبعیض ها...حق کشی ها ...
همه در نظر مردم محو شده بودند.
همه این مصادیق ظالمانه با انقلاب ایران شکسته شد. و نتیجه و عصاره ی اعتراض انقلابی در قوانین جامعی به نام "جمهوری اسلامی ایران " گرد آمد.
شاه رفته بود .اما ...
حمله دد منشانه رژیم بعثی عراق با دلیری ایرانیان - صرف نظر ا ز رنگ و مذهب و زبان و قومیت - محکم پاسخ داده شد .
دوران سازندگی به پایان رسید .
اما کاری در جهت اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نشد .
اصلاحات خاتمی که با پشتوانه ی اعتراض مردمی نسبت به بی عدالتی ها ی ناشی از دوران سازندگی همچون عدم توزیع عادلانه منابع دولتی در بخش های مختلف کشور شروع شده بود ، با به خوابیدن نمایندگان اصلاح طلب دروغین در صحن مجلس شکست خورد . علت اصلی شکست اصلاح طلبان عدم همراهی آنها با مردم و عدم توجه به اولویت های آن دوران بود . یکی از خواستهای ملت اجرای اصول معطل قانون اساسی بود .
خواست مردم در آن زمان توجه بیشتر به جمهوری اسلامی ایران بود.
خاتمی به همراه همه آن کسانی که با بیرق اصلاحات آمده بودند ، به دلیل میل بیشتر شان به تملک قدرت و چاپیدن آن از حاکمیتی که خود را مطلق می داند کنار گذاشته شدند .
حیف دانشجویانی که خون شان پایمال شد .
دوران احمدی نژاد دوران انتشار دیپلماسی داخلی به سراسر دنیا بود که با شکست سختی همراه شد . احتمالا حالا هم احمدی نژاد فکر می کند می تواند بر کل عالم تدبیری بیندیشد.
رویکرد دولت احمدی نژاد در کنار گذاشتن سوبسید به کالاها و توزیع عادلانه آن و رقابتی کردن بازار خوب بود.و اگر به ثمر می نشست قطعا می توانست اقتصاد بیمار کشور را از انحصار خاص بیرون آورده و با کاهش حق گمرکی و ورود کالاهای مشابه به ایران و البته شکست شرکت های ظاهرا ملی که خون مردم را می مکیدند درمان کند .
هشت سال توهم مدیریت سرمایه های ایران را به باد فنا داد .
مردم دوباره به دنبال کورسوی امید می گشتند . رای مردم به روحانی ثمره گرانی هاو سوء مدیریت های احمدی نژآد بود . مردم هیچ گاه امیدشان را از دست نداده اند . آدم ها هیچ وقت امیدشان را از دست نمی دهند . آنها همیشه به دنبا رهایی از وضعیت های بغرنج و رسیدن به رفاه و آسایش هستند . هیچ احدی از این ملت سوای از ملت های دیگر ، سوای از بندگان دیگر خدا فکر نمی کند .شاید گرایش های سیاسی باعث شود که مردم گاهی حرف های متفاوتی بزنند . اما این سخنان به معنی گرایش حقیقی شان نیست.
همه به دنبال عدالت هستند.
همه به دنبال آنند که وضع شان بهتر شود.
اما معیار عمل در این بین نباید فکر شخصی یا گروهی باشد . باید ملاک قانون باشد .
وقتی ملاک قانون باشد کسی اعتراضی نخواهد کرد . اگر روحانی می خواهد برای مردم کاری انجام دهد بهتر است اصول قانون اساسی را دوباره بخواند. متمم های قانونی را نخواند ، اصول قانون اساسی را بخواند و با کسانی که در برابر اجرای قانون می ایستند کوتاه نیاید .
اجرای اصل 15 قانون اساسی هم از همان اصولی است که ملت های ترک و کرد و هر کسی با هر ریشه ای - بنا بر گرایش به حفظ هویت خود -خواستار اجرای آن است .خواسته ی نابجا و خلافی هم نیست . قطعا احدی از کشور نمی تواند با آن مخالفت کند . ولی دولت باید در این زمینه اقدامات خود را بسط دهد. باید در راستای اجرای قانون کارهای جدی تر برنامه های جدی تری را عملی کند و به گوش مردم برساند.
در این سالها شکاف های عمیقی بین حاکمیت و مردم ایجاد شده است . حاکمیت به دنبال انقلاب اسلامی ایران است و توجه چندانی جمهوریت نظام نداشته است. مواد قانون اساسی به صورت گزینشی اجرا شده است .
روحانی باید به جمهوریت نظام بیشتر توجه کند . توجه به جمهوریت نظام به معنی استفاده از همه پتانسیل های موجود برای اجرای قانون است . اجرای همین بخش 15 قانون اساسی دشمنان قسم خورده ای را در داخل کشور دارد که توجه چندانی به هویت خواهی قومیت ها در داخل کشور ندارند . بخشی از افراد کشور که گرفتار ناسیونالیسم افراطی اند در پی آنند که نظم اجرای قانون را بشکنند . همانهایی که روز و شب بر علیه قومیت ها مطلب می نویسند . اما غافل از آن هستند که زیر بنای کشور را همین قومیت ها تشکیل می دهند .
ثمره انقلاب تغییر در قوانین قبل از انقلاب و اصلاح امور ظالمانه در جهت رفع تبعیض است .
انقلاب ایران نیز برای ریشه کن کردن بی عدالتی های قبل از انقلاب بود.
انقلاب خط بطلانی بر همه مرزبندی های جناحی و سیاسی و قومیتی کشید .
بی عدالتی ها... فسادها...تبعیض ها...حق کشی ها ...
همه در نظر مردم محو شده بودند.
همه این مصادیق ظالمانه با انقلاب ایران شکسته شد. و نتیجه و عصاره ی اعتراض انقلابی در قوانین جامعی به نام "جمهوری اسلامی ایران " گرد آمد.
شاه رفته بود .اما ...
حمله دد منشانه رژیم بعثی عراق با دلیری ایرانیان - صرف نظر ا ز رنگ و مذهب و زبان و قومیت - محکم پاسخ داده شد .
دوران سازندگی به پایان رسید .
اما کاری در جهت اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نشد .
اصلاحات خاتمی که با پشتوانه ی اعتراض مردمی نسبت به بی عدالتی ها ی ناشی از دوران سازندگی همچون عدم توزیع عادلانه منابع دولتی در بخش های مختلف کشور شروع شده بود ، با به خوابیدن نمایندگان اصلاح طلب دروغین در صحن مجلس شکست خورد . علت اصلی شکست اصلاح طلبان عدم همراهی آنها با مردم و عدم توجه به اولویت های آن دوران بود . یکی از خواستهای ملت اجرای اصول معطل قانون اساسی بود .
خواست مردم در آن زمان توجه بیشتر به جمهوری اسلامی ایران بود.
خاتمی به همراه همه آن کسانی که با بیرق اصلاحات آمده بودند ، به دلیل میل بیشتر شان به تملک قدرت و چاپیدن آن از حاکمیتی که خود را مطلق می داند کنار گذاشته شدند .
حیف دانشجویانی که خون شان پایمال شد .
دوران احمدی نژاد دوران انتشار دیپلماسی داخلی به سراسر دنیا بود که با شکست سختی همراه شد . احتمالا حالا هم احمدی نژاد فکر می کند می تواند بر کل عالم تدبیری بیندیشد.
رویکرد دولت احمدی نژاد در کنار گذاشتن سوبسید به کالاها و توزیع عادلانه آن و رقابتی کردن بازار خوب بود.و اگر به ثمر می نشست قطعا می توانست اقتصاد بیمار کشور را از انحصار خاص بیرون آورده و با کاهش حق گمرکی و ورود کالاهای مشابه به ایران و البته شکست شرکت های ظاهرا ملی که خون مردم را می مکیدند درمان کند .
هشت سال توهم مدیریت سرمایه های ایران را به باد فنا داد .
مردم دوباره به دنبال کورسوی امید می گشتند . رای مردم به روحانی ثمره گرانی هاو سوء مدیریت های احمدی نژآد بود . مردم هیچ گاه امیدشان را از دست نداده اند . آدم ها هیچ وقت امیدشان را از دست نمی دهند . آنها همیشه به دنبا رهایی از وضعیت های بغرنج و رسیدن به رفاه و آسایش هستند . هیچ احدی از این ملت سوای از ملت های دیگر ، سوای از بندگان دیگر خدا فکر نمی کند .شاید گرایش های سیاسی باعث شود که مردم گاهی حرف های متفاوتی بزنند . اما این سخنان به معنی گرایش حقیقی شان نیست.
همه به دنبال عدالت هستند.
همه به دنبال آنند که وضع شان بهتر شود.
اما معیار عمل در این بین نباید فکر شخصی یا گروهی باشد . باید ملاک قانون باشد .
وقتی ملاک قانون باشد کسی اعتراضی نخواهد کرد . اگر روحانی می خواهد برای مردم کاری انجام دهد بهتر است اصول قانون اساسی را دوباره بخواند. متمم های قانونی را نخواند ، اصول قانون اساسی را بخواند و با کسانی که در برابر اجرای قانون می ایستند کوتاه نیاید .
اجرای اصل 15 قانون اساسی هم از همان اصولی است که ملت های ترک و کرد و هر کسی با هر ریشه ای - بنا بر گرایش به حفظ هویت خود -خواستار اجرای آن است .خواسته ی نابجا و خلافی هم نیست . قطعا احدی از کشور نمی تواند با آن مخالفت کند . ولی دولت باید در این زمینه اقدامات خود را بسط دهد. باید در راستای اجرای قانون کارهای جدی تر برنامه های جدی تری را عملی کند و به گوش مردم برساند.
در این سالها شکاف های عمیقی بین حاکمیت و مردم ایجاد شده است . حاکمیت به دنبال انقلاب اسلامی ایران است و توجه چندانی جمهوریت نظام نداشته است. مواد قانون اساسی به صورت گزینشی اجرا شده است .
روحانی باید به جمهوریت نظام بیشتر توجه کند . توجه به جمهوریت نظام به معنی استفاده از همه پتانسیل های موجود برای اجرای قانون است . اجرای همین بخش 15 قانون اساسی دشمنان قسم خورده ای را در داخل کشور دارد که توجه چندانی به هویت خواهی قومیت ها در داخل کشور ندارند . بخشی از افراد کشور که گرفتار ناسیونالیسم افراطی اند در پی آنند که نظم اجرای قانون را بشکنند . همانهایی که روز و شب بر علیه قومیت ها مطلب می نویسند . اما غافل از آن هستند که زیر بنای کشور را همین قومیت ها تشکیل می دهند .