/rss" />
موران
رصد و نقد ،دفاع از حقانیت و آبادانی
حرف زدن در مورد حقوق ترك ها در ایران 
گرینه های احتمالی »
1- بد است ، چون كسی سخنانت را نمی شنود.
1- حق است ، هر چند كسی سخنانت را نشنود.
2-  تشویش اذهان عمومی است ، هر چند مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی باشد.
2- بد است ، چون فعلا جای این حرف ها و سخنان نیست ، فعلا ( با و جود گذشت 36 سال) هنوز زما ن اجرای قانون مهیا نشده است .
3- نظر شورای نگهبان قانون اساسی (خیلی وقته كه این پسوند رو دیگه نمی شنوم  اگه جابه جا نوشته ام خودتان ببخشین) اینه كه ... شورای نگهبان هیچ نظری نداره. اگه هم داشته باشه ما بی خبریم.
3- بد است ،  چون می گویند »چون طرف گماشته غرب است می خواهد انقلاب رنگین درست كند.
3-بد است چون می گویند : طرف فاشیسم است ، طرف جدایی طلب است . طرف جاسوس است .طرف پول گرفته این حرف ها را بزند.
4-خوب است ؛ چون طبق قانون است .
4- بد است یا خوب است ، نظر ... را در این مورد پرسیده اید؟
5- بد است...
5- خوب است ....
6- بد است چون اینها یا تركمن هستند یا ترك های همدان هستند كه تعدادشان كم شده ، یا زنجانیها ی غیور هستند ، یا آذریهای انقلابی هستند كه حقوقشان عین همین اقوام مثل ، ارمنیها یا عرب ها یا بلوچ ها یا كردها محفوظ و محترم است . و حرف زدن از قانون برخلاف مصالح كشوری و عین ایجاد آشوب تلاش برای ایجاد نا امنی ، تبلیغ و اشاعه فساد ، ترویج بر علیه نظام جمهوری اسلامی (صرف نظر از اینكه این حرف استناد به قانون باشد.)و ... است .



آرمانگرایی و باور ارزشهای مذهبی ، چنان قدرت و ابهتی دارد كه مرزهای ناممكن و ناشدنی ها را می شكند.
دین در ذات خود حرف هایی دارد كه سرشت پاك و نهفته انسانی را بیدار می كند. در بیان  اثر بخشی این سخنان باید گفت كه  مهم نیست طرف كلام چه كسی باشد.مهم نیست این سخنان آرمانی از طرف چه كسی گفته شود.
به بیان ساده تر ، دین و مذهب و استفاده از ظرفیت های آن می تواند ملت های نهفته ای را بیدار كند، تلنگری باشد برای وجدانهای خفته .
اسلام از همان ایدیولوژی های آرمانی است كه قرنها  به واسطه ی تبلیغ توحید  یعنی  شناسایی پروردگار متعال به عنوان تنها منبع آفرینش  و سر فرود نیاوردن  در برابر همه ابهت های ترسناك ، هراس انگیز و قدرتمند دنیوی و صاحبان زر و زور،  ترویج عدالت : برابر دانستن همه انسان ها در برابر خداوند و مستحق دانستن همه انسانها برای داشتن حقوق مساوی برای بهره مندی از آنها بدون توجه به رنگ پوست و زبان و قوم و قبیله و...،و هزاران هزار ارزش هایی كه  بر مبنای ازرشهای انسانی استوار است.
***
از هر جا كه بخواهی  حرف بزنی ،یك تكه از كلام ، یك جمله یا یك نقل قولت به سیاست می چسبد.
اینك كه این سخنان را می نویسم. نمی خواهم در باره سیاست حرف بزنم. اما سیاست را در كشور ما طوری تعریف كرده اند كه از گرانی سیب زمینی هم بخواهی حرف بزنی بعضی ها گوششان را تیز می كنند كه یارو اجنبی یا  گماشته اجنبی است و می خواهد بر علیه  یا له فلانی حرف بزند.
استغفر الله ، در باره خدا  حرف بزنی یا از روی نادانی و كم خردی  آفرینش انسان را سبك سنگین كنی به نظرشان بهتر است از حرف زدن در مورد فلانی.
***
آخر الزمان  و قیامت وقتی است كه نیك و بد بر همگان معلوم می شود. وقتی است كه انسان ها در برابر خواست و اراده شان  پاسخگو هستند و  مخاطبشان  فرشته های الهی است  كه اعمالشان را  می سنجند.
اینك آخر الزمان است ، گروهی به نمایندگی از جانب خدا خودشان را فرشتگان الهی می دانند و  ملت باید در برابر اندیشه ها ، حتی اندیشه هایی كه از فكر شان بروز می كند، یعنی یك لحظه عین جرقه عبور می كند ، پاسخگو باشند به اینها.
***
اینك قیامت است و خدایان مصری برای بقای ابهت و شكو ه  حكومت شان ، آیه نازل می كنند. انسان ها را هر طور یكه می خواهند می سنجند. كجاست بنده خدایی كه به نمایندگی از او  به دادمان برسد.
یكی نفس سینه اش را حبس می كند ، نكند در بند و حبس شود. یكی نسبت به ظلمی كه به او شده است ، از ترس اینكه مبادا  خرج اضافی و سین جین های قوه قضائیه را پاسخ گوید، حرفی نمی زند. یكی چون از خانواده  ... نیست ، چون  پول ندارد ، حق حیات هم ندارد.
***
اینك آخر الزما ن است ، چشم هایتان را بشورید ، د لهایتان را از سیاهی ها و بد بینی ها نسبت به خیر خواهی  ها و سخنان حق الهی سیقل دهید ، شاید حرف حق  را بشنوید.
***
خدا راست گفته است ، بر دل ها و عقل گمراهان پرده ای می افكند تا در ظلمات و تاریكی فر ورند و هیچ وقت نور هدایت را مشاهده نكنند تا مرگشان فرا رسد.




+0 به یه ن
یاییلیب : پنجشنبه 6 آذر 1393 | یازار : تانیش | بؤلوم : تانیش اول | 0 باخیشلار
  بو یازی لار بیر كوپی دیر ، بو آدرسدن


حقوق ماهیانه دهقان فداكار چقدر است؟

صدای كفش‌هایش توی سالن می‌پیچد. یك جفت گیوه سفید كه به خاطر بارانی كه از صبح یك ریز می‌بارد خیس و كمی هم گلی شده. آهسته و مرتب قدم برمی‌دارد. وقت قدم برداشتن جوری به عصایش تكیه می‌دهد كه انگار نه انگار روزگاری جوان بوده و برای رسیدن به زمین كشاورزی كل مسیر روستا را سرخوش و با پای پیاده طی می‌كرده. وارد كلاس می‌شود، روی نزدیك‌ترین صندلی می‌نشیند. صدای پچ پچ بچه‌ها توجهش را جلب می‌كند. به چهره‌های معصومشان نگاهی می‌اندازد و لبخند محوی برلبانش می‌نشیند. لبخندی پر از حسرت. حسرت روزهایی كه دیگر بازنمی‌گردند...
 

به گزارش ایسنا ، پیرمرد فارسی نمی‌داند. یكی از معلمان آذری زبان كنارش می‌نشیند و از او می‌خواهد داستانش را تعریف كند. داستانی كه سال‌های سال در كتاب فارسی سوم دبستان جا خوش كرده بود و برای بسیاری از كودكانی امروز خودشان پدرو مادر شده‌اند، فداكاری را معنا می‌كرد. بله! جوانی كه 54 سال پیش با از خودگذشتگی جان صدها نفر را از مرگ حتمی نجات داد، امروز در هشتاد و چهارمین پاییز زندگی‌اش كنار دانش‌آموزان دبستان قرآنی امام حسن مجتبی(ع) كرج نشسته تا یك بار دیگر داستانش را تعریف كند. داستان شبی كه در آن با آتش‌زدن كت خود مانع از برخورد قطار با توده سنگی كه از كوه فروریخته بود، شد و فرصت زندگی دوباره را به صدها نفر هدیه كرد.

 «ریزعلی خاجوی» نام‌آشنای همه ایرانیان است. فداكاری كه در یك شب سرد سال 1341 جان صدها نفر را نجات داد و برغم كتك خوردن، از این ماجرا به عنوان بهترین خاطره زندگیش یاد می‌كند.

ریزعلی در توضیح داستان آن شب می‌گوید: این قصه به حدود 50 سال پیش و زمانی كه حدود 31 ساله بودم بازمی‌گردد؛ یادم می آید اواخر پاییز بود كه یك شب باجناغم میهمان من شده بود؛ ساعت هشت شب یكباره از زیر كرسی بلند شد و گفت كه «الان یادم افتاد كه فردا دوستانم برای فروش گوسفندانشان به تهران می‌روند و من هم باید بروم» و از من خواست كه او را به ایستگاه قطار در حدود هفت كیلومتری منزلمان برسانم.

وی ادامه می‌دهد: هرچه به او اصرار كردم كه «هوا سرد و بارانی است، امشب را بمان»، قبول نكرد كه در نهایت با یك فانوس و تفنگ شكاری به راه افتادیم و او را به ایستگاه رساندم. در راه برگشت به خانه دیدم كه فاصله میان دوتونل به خاطر ریزش كوه مسدود شده است. با دیدن این صحنه ابتدا به این فكر كردم كه اگر بخواهم كاری انجام دهم بدون شك برایم دردسرساز می‌شود و با تصور سئوال پیچ شدن توسط ماموران قطار به سمت منزل قدم برداشتم. هنوز چند قدمی از ایستگاه دور نشده بودم كه یادم آمد قطاری كه به سمت توده سنگ پیش می‌آید پر از مسافر است!

پیرمرد اضافه می‌كند: با تصور چهره برخی از مسافرانی كه در قطار مرگ آرام و بی‌خبر نشسته بودند، راه خود را به سمت ایستگاه تغییر دادم و با خودم گفتم «هر چه بادا باد».

قهرمان كتاب فارسی سوم دبستان ما می‌گوید: با توجه به این كه قطار چند دقیقه‌ای می‌شد كه از ایستگاه حركت كرده بود، برای این كه بتوانم جلوی حركت آن را بگیرم، چاره‌ای جز آتش‌ زدن كتم پیدا نكردم. بنابراین كتم را بر سر چوب بستم و نفت فانوس را بر روی آن ریختم و با كبریتی كه همراه داشتم، آن را آتش زدم و دوان دوان بر روی ریل قطار حركت می‌كردم و به راننده علامت می‌دادم.

خواجوی گفت: وقتی دیدم كه راننده متوجه نمی‌شود، با تفنگ شكاری كه همراهم بود یكی دو گلوله شلیك كردم كه با صدای شلیك گلوله راننده متوجه شد و قطار را كم‌ كم متوقف كرد.

قهرمان فداكار داستان درحالی‌كه چشم‌های خیسش را با دستمال پاك می‌كند می‌گوید: با توقف قطار همه مأموران و مسافران با تصور این كه من دزد هستم و یا قصد مردم آزاری دارم از قطار بیرون ریختند مرا تا جایی كه می توانستند كتك زدند ولی بعد از آن‌كه جریان را برایشان توضیح دادم به شدت به شعف آمده بودند و به هر شكلی كه می توانستند از من تشكر كردند.

وی ادامه داد: حالا بیش از نیم قرن از آن اتفاق می‌گذرد و من هر روز با خودم فكر می‌كنم كه اگر آن شب باجناقم قصد سفر به تهران را نمی‌كرد و من توده‌های سنگ ریخته شده بر روی ریل قطار را نمی‌دیدم چند خانواده داغدار می‌شدند؟؟

خواجوی در بخش دیگری از صحبت‌های خود با گلایه از دو اشتباهی كه در انتشار داستان وی در كتاب فارسی سوم دبستان رخ داده بود می‌گوید: در آن داستان اسم من «ریزعلی خواجوی» قید شده بود در حالی كه اسم واقعی من « ازبرعلی حاجوی» است، دوم این‌كه در آن كتاب نوشته شده بود كه من پیراهنم را برای نجات جان مسافران در آورده و به آتش می‌كشم، این درحالی است كه آن شب من پیراهن به تن داشتم و با بستن كتم بر روی چوب مشعل ساختم و جلوی حركت قطار را گرفتم.

حذف كامل داستان دهقان فداكار از كتاب‌های درسی یكی دیگر از گلایه‌ها خواجوی است و با ناراحتی درباره‌اش توضیح می‌دهد: من نمی‌دانم چرا درس دهقان فداكار از كتاب‌های درسی حذف شده است؛ مسوولان به جای آنكه حمایت كنند بخش‌های زیادی از آن ماجرا را از كتب درسی برداشته‌اند و تنها به بخش كوچكی از آن در داستان فداكاران اشاره كرده‌اند.

وی در پاسخ به این سئوال كه اكنون كجا زندگی می‌كند و منبع درآمدش از كجاست می‌گوید: من و خانواده‌ام چندین سال پیش از روستای «قالاچق» كه از توابع شهرستان میانه است به كرج نقل مكان كردیم و از آن زمان تاكنون در منطقه حصارك كرج زندگی می‌كنیم و در خصوص منبع درآمدم نیز باید بگویم من 15 سال پیش به استخدام راه آهن درآمدم و درحال حاضر حقوق بگیر دولتم!

وی ادامه داد: هرچند زندگی برای من و همسرم در فضای یك زیرزمین بسیار دشوار است ولی چون خدا این را برایمان مقدركرده شاكریم و گلایه‌ای نداریم.

قهرمان دیروز اضافه می‌كند: خدا به من 43 نوه و 32 نتیجه داده كه هركدام اگر ماهی یك بار هم به منزلم بیایند مسلماً حقوق 600 هزار تومانی راه آهن حتی جوابگوی میوه و چای آنها هم نمی‌شود.

از او می‌پرسم اگر دوباره چنین اتقاقی بیفتد حاضر هستی برای نجات جان دیگران زندگی خودت را به خطر بیاندازی؟ ریزعلی قاطع جواب می‌دهد اتفاق آن شب خداوند به من نظر داشت؛ چراكه منی كه اصلاً اهل سیگار نبودم شب آن حادثه به طور اتفاقی كبریت در جیب داشتم تا وسیله‌ای شود برای نجات جان مسافران قطار. تمام زندگی امتحان الهی است و من تلاش می‌كنم از این امتحانات سربلند بیرون بیایم.

ریزعلی درجواب این سوال كه آن شب كه می‌خواستی جان مسافران را نجات دهی آیا به شهرت و محبوبیت بعد از اتفاق فكر كردی جواب می‌دهد: به هیچ وجه، اتفاقاً از این می‌ترسیدم كه كاركنان راه آهن واكنش بدی نشان دهند و فكر این كه ممكن است روزی اسمم در كتاب‌های درسی جای بگیرد و همه مرا بشناسند حتی به ذهنم هم خطور نكرد.

دهقان فداكار در پاسخ به این سوال كه فداكارترین فردی كه در زندگیت می‌شناسی چه كسی است نیز می‌گوید: حسین فهمیده فداكارترین فردی است كه می‌شناسم چون علی‌رغم سن كم‌اش آگاهانه و از روی انتخاب از جان خود گذشت و با رفتن به زیر تانك دشمن جان همرزمان خود را نجات داد.

وی در پایان به معلمان و كسانی كه وظیفه پرورش دانش‌ آموزان را به عهده دارند نیز توصیه كرد: با تمام توان برای تربیت مناسب دانش‌ آموزان تلاش كنند؛ چراكه آینده مملكت اسلامی به دست آنها است.

داستان‌های زیادی در كتاب‌های فارسی بود كه شاید تا سال‌ها از ذهن كسانی كه با آنها سر و كار داشتند بیرون نرود؛ داستان‌هایی كه نمی‌توان آنها را فراموش كرد و به راحتی پذیرفت كه دیگر بنا نیست بچه‌ها آنها را بخوانند و یك سال تمام با هر كلمه‌شان زندگی كنند.

انگار قرار است خاطرات و نوستالژی‌های مشترك نسل‌ها از بین برود و آنها كه «دهقان فداكار» می‌خواندند، همچون خود «ازبرعلی » كم‌كم نسلشان منقرض و داستان‌های نوستالژیك دوران تحصیلشان به اعماق تاریخ سپرده شود.

با تمام این نامهربانی‌ها باید خوشحال باشیم كه هرچند كه داستان كامل دهقان فداكار ایرانی دیگر از كتاب فارسی حذف شده، اما ریزعلی خواجوی همچنان زنده است و هر چند وقت یك‌بار داستان آن شب فراموش نشدنی را برای رسانه‌ها تعریف می‌كند. 

برچسب‌ها :




+0 به یه ن
یاییلیب : دوشنبه 3 آذر 1393 | یازار : تانیش | بؤلوم : آچیق سوز/Open Talks | 0 باخیشلار
مذاكره  در ویكی پدیا چنین معنی شده است :"مذاكره(به انگلیسی: Negotiation) گفتگویی میان دو یا چند فرد یا گروه است كه با هدف دستیابی به یك درك مشترك، رفع نقاط اختلاف، یا رسیدن به منفعتی در نتیجهٔ آن گفتگو، ایجاد توافق در خصوص دوره‌های اقدام، چانه زنی برای منفعت گروهی یا جمعی، یا حصول نتیجه‌ای رضایتبخش برای منفعت تمامی افراد یا گروه‌های درگیر در فرایند مذاكره، انجام می‌شود."

مذاكره هسته ای ایران و 3+3 مدتهاست كه  با چانه زنی های طرفین،تبلیغات برای اقناع كردن ملت كشورهای طرفین، ادعا و تكذیب های متعدد طرفین ،اتهام زنی به كشورهای همسایه از جانب روزنامه های داخل كشور به بهانه ها ی مختلف و.. . ادامه دارد.
شكی نیست كه این مذاكره در نهایت به نقطه پایان خود خواهد رسید و تمدید یا عدم تمدید آن به این معنی نیست كه همیشه مذاكره جریان خواهد داشت.
در این بین چند نكته كلیدی وجود دارد:
1- اولین مسئله پنهان ماندن اصول كلی توافق و موضوعات  مورد مذاكره.
* تصور كنید هر یك از  كشور های مذاكره كننده بعد از حصول به توافق  برخی از موضوعات مورد توافق را بیان كنند یا اطلاعاتی درز كند كه این موضوعات با ادعا ها و بیانات رسانه ای آنها در تظاد باشد. نتیجه  : رسوایی
2- قطعا در این مذاكرات چیزهایی بیشتر از موضوعات هسته ای ، مثل روابط سیاسی و مرز بندی های آن  مطرح می شود و  البته  مذاكره برای تغییر در رویكرد حكومت ها و دولت ها  و بحث هایی مانند صرف نظر كردن از بخشی از منافع و مصالح كشوری و سیاسی به عنوان نتیجه مذاكرات باید مد نظر قرار گیرد.
3- غرب و دولت های غربی (كشورهای اتحادیه اروپا (مهد ترویج مسیحیت )و آمریكا(مهد ترویج ولنگاری امریكایی  و دمكراسی غربی برای به زانو در اورد ن  برداشت های ناقص از دین  و تبلیغ آن به عنوان  نماد اسلام)و انگلیس (مهد ترویج و فرانسه (مظهر برده داری  و فقر مردم یك قاره ای مانند ، قاره افریقا و البته همه كشور های اسلامی انرا به عنوان مهد تمدن  می دانند، واویلا از این اوهاماتی كه  تفكر مسلمانی را به باد داده است.). و البته ایران به عنوان نماد ...؟
زبان و ادبیات فارسی به عنوان زبان و ادبیات رسمی كشور مورد احترام و حمایت من هست ولی قانون اساسی به غیر از آن  زبان های دیگری را هم به رسمیت می شناسد كه بیشتر آدم های بی اطلاع از آن ها به عنوان لهجه یاد م یكنند و البته  قبل و بعد از كوروش كبیر در این كشور ، ملت ها دیگر ی هم زیسته اند كه لابد حقوقی هم باید داشته باشند.
این گفته ها عین جملات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است و تبلیغ و اشاعه خلاف آن كاری غیر  قانونی و بر ضد جمهوریت و البته اسلا میت نظام است.

 نتیجه این مذاكرات  را قطعا می توان پیش بینی كرد.

 مذاكره به معنی مذاكره برای دست یابی به بیشترین منفعت  و بهره  است و توافق خوب تنها در زمان مذاكره معلوم می شود. اگر جناب آقای ظریف بتوانند مذاكره را بدون پیش داوری  پیش ببرند و دراین  میان خط قرمز  و خط رزد و جهت گیری ها ی دیگر نباشد قطعا مذاكره به سر انجام  می رسد. كما اینكه مذاكره  از موضع بالاتر و تلاش برای دیكته كردن حرف خود به دیگران نمی تواند  در میزهای مذاكره به نتیجه برسد و البته كشور های غربی همیشه در صدد خواهند بود با تهدید و ارعاب و استفاده از همه تاتو هایی كه قبلا جمع آوری كرده اند و نیز به واسطه حضور كشور های طرفدار غرب ، فرهنگ غربی خواست خود را   به هر كسی و به هر بهایی  تحمیل كنند.
اما در این میان  یك مطلبی هست كه نباید فراموش كرد اگر ایران از یكی از كشور های همسایه ( مثل كشورهای عربستان و تركیه و عمان و ... ) برای  میانجی گری دعوت می كرد، قطعا این كشور ها  به سود ایران رای می دادند .
 و البته سیاه نمایی روابط بین كشور های همسایه و  جولان برخی افراد كوته فكر برای تبلیغ  بر علیه این كشور ها و فحش و ناسزا گویی و  ... رفتار های ناشایستی مثل برخی از رفتار های سیاسی و ظاهرا متدینانه  ودینی  مانع  عادی سازی روابط  خواهد شد.  فحش را نمی توان با فحش جواب داد.
 این موضوع عادی سازی و تقوت روابط با كشورهای همسایه موضوعی فراتر از مذاكرات هسته ای و  غیر هسته ای است . اگر ایران  بخواهد قدرتمند شود لاجرم باید جای پاهای خود را بدر این منطقه محكم كند و نگرانی از بابت كشورهای همسایه نداشته باشد. و گرنه  كیست كه نتواند  بدون اندیشیدن به محل فرود پرواز خیره كننده ای نداشته باشد.

پیش داوری های مذاكره  و گذاشتن پیش شرط ها  مذاكره را سخت می كند و هر نتیجه مذاكره  با توجه به خواست های پیش داورانه  از نظر جامعه نامطلوب و بد خواهد بود، چنین مذاكره ای  اگر هم نتیجه داشته باشد ...؟؟؟


یارپاق لار : 1 2 3


Powerd By : ARZUBLOG.COM