You never know what's around the corner. It could be everything. Or it could be nothing. You keep putting one foot in front of the other, and then one day you look back and you've climbed a mountain
Tom Hiddleston
Perhaps when we find ourselves wanting everything, it is because we are dangerously close to wanting
nothing
“It is good to have an end to journey toward; but it is the journey that matters, in the end”
Ernest Hemingway
If you have built castles in the air, your work need not be lost; that is where they should be. Now put the foundations under them
Henry David Thoreau, Walden
“If you were born without wings, do nothing to prevent them from growing”
Coco Chanel
مصدق : نوکری در لباس قهرمان
"در ساعت یک بعد از ظهر پریروز جاده نظامی سلطنت آباد وضع دیگری بخود گرفته بود ، ماشین های نظامی و اتومبیل های خبرنگاران خارجی با سرعت زیادی بطرف سلطنت آباد در حرکت بودند و چون قبلا اطلاع داده شده بود که ساعت سه بعد از ظهر محاکمه آغاز خواهد گردید تا ساعت دو و نیم بعد از ظهر کلیه خبرنگاران داخلی و خارجی تماشاچی هایی که موفق بدریافت کارت ورودی شده بودند در سلطنت آباد حاضر شده بودند."
این متن پاراگراف اول کتاب محاکمه و دفاع دکتر مصدق را تشکیل می دهد.
شماره ثبت کتاب1981-1//8/37
100 صفحه/ انتشارات: ؟؟
محاکمه در تالار آیینه ، قسمت شرقی باغ سلطنت آباد برگزار می شود.چهار آیینه بزرگ از چهار طرف اتاق روی دیوار گذارده شده اند.
در بالای در غربی طالار قابی قرار دارد که "فرمایشات اعلحضرت همایون شاهنشاهی در جشن بیست و سوم اسفند ماه 1317 "آویزان شده است و با جمله ی "افسران م...(ناخوانا)" شروع می شود. در بالای سر قظات هم تمثال بزرگ اعلیحضرت همایونی الصاق و تمثال شاهنشاهی در روی آن نصب شده است .
صد نفر از خبرنگاران خارجی و داخلی و عکاس و وابسته های سفارتخانه ها حاضرند . در میان تماشاچیها سه خانم هم دیده می شود.
سرتیپ ریاحی به اتفاق وکلای مدافع خود آقایان سرلشگر میر جلالی ، سرتیپ نصیر زند و سرتیپ معین ، سرهنگ شاهقلی و سرهنگ آزمین وارد و در سمن چپ تالار می نشینند.
سرهنگ مقبلی رییس دادگاه و آقایان سرتیپ شیروانی و سرتیپ خزائی و اعضای دادگاه و سرتیپ آزموده به اتفاق چهار سرهنگ دادیاران خود وارد تالار می شوند.
آقای مصدق به اتفاق وکیل مدافع شان سرهنگ بزرگمهر وارد می شوند.
به محض ورود مصدق عکاسان عکس می گیرند، مصدق می گوید " یک عکس خوب از متهم بگیرید." در این حال پایشان می لغزد و نزدیک است زمین بخورد که بلافاصله ایشان را در جای ایشان در کنار وکیل مدافع می نشانند.
ساعت سه بعد از ظهر با قرائت ماده 193 در مورد حفظ نظم دادگاه و جریمه 15 روزه ی برهم زدن نظم دادگاه جلسه شروع می شود.
متهمین:
دکتر مصرق فرزند هدایت شغل نخست وزیر و شیعه و ملیت ایرانی عیالوار و با شماره شناسنامه 2097 سن بین 72و 73 سال
سرتیب تقی ریاحی فرزند --- شغل افسر عیالوار شماره شناسنامه 30998 سن 44 سال
رییس دادگاه می گوید که به موجب ماده 144 قانون دادرسی ارتش متهمین و وکلای مدافه باید مواظب اظهارات خود باشند و بموجب ماده 194 وکلای مدافع نباید بر خلاف وجدان و قوانین اظهاراتی بنمایند و با نزاکت سخن بگویند. ماده 195: اگر متهمین تذکری درباره ی عدم صلاحیت دادگاه دارند بیان کنند.
مصدق در این زمان گفت : که در دوره 15 وقتی انتخابات مجلس شروع شده بود عده ای بخانه ام آمدند و گفتند که فردا بیایید در مسجد شاه بگویید که انتخابات آزاد است و دولت حق دخالت در انتخابات را ندارد.
رییس دادگاه تذکر می دهد که فعلا راجع به صلاحیت دادگاه صحبت کنید . دادستان هم تذکر می دهد که متهمان روند دادگاه را به انحراف می کشانند.
بعد از آن ادعانامه را ذکر می کنند.
رییس دادگاه از مصدق می خواهد مرحله به مرحله پیش برود و فعلا فقط درباره عدم صلاحیت دادگاه صحبت کند.
مصدق خطاب بدادستان می گوید :آقا شما لیسانسه هستید.{دادستان گفت ( شما حق ندارید بپرسید )}. آقای رییس دادگاه این آقا تحصیلاتی ندارد. اینها مقدمه عدم صلاحیت دادگاه است .
مصدق – من که می خواهم اعدام شوم باید حرف های خود را بزنم.آقا - من چکار دارم که شما مامویت دارید و باید زود بروید و اگر شما ماموریت دارید و باید زود بروید و اگر شما نمی خواهید دفاع کنم من می روم و شماهم حکم اعدام مرا صادر فرمایید.
رییس – راجه به این سه سوال در باره ی عدم صلاحیت دادگاه مرحمت نمی فرمایید.
دکتر مصدق – کدام سه سوال .
سرهنگ بزگمهر (وکیل مدافع دکتر مصدق)- سه سوال عدم صلاحیت ، نقض پرونده و مرور زمان.
دکتر مصدق- آقا این مقدمات دارد تا این مقدمات را نگویم تا صغری و کبر نچینم نمیتوانم نتیجه بگیرم.
رییس دادگاه – صحبت خود را بقرمایید و لی خارج از موضوع صحبت نفرمائید.
دکتر مصدق می گوید که در شب روز 25 مرداد دستخط عزل اینجانب از نخست وزیری ابلاغ شد. اگر بعد از این تاریخ مرتکب خلاف قانون شده ام باید دادگاه به این امر رسید گی کند و اگر قبل از این تاریخ در دوران مسئولیت جرمی مرتکب شده باشم باید بر اساس اصل 69 متمم قانون اساسی دیوان کشور صلاحیت رسیدگی را دارد .
و طبق اصل 46 متمم قانون اساسی عزل و نصب وزراء بموجب فرمان همایون پادشاه است و این یک اصل غیر از یک جنبه تشریفاتی اثر دیگری نداید. طبق اصل 44 قانون اساسی شخص پادشاه از مسئولیت مبری است.
اگر سه چیز درست روشن شود حقیقت ملوم می شود .
1- آیا کودتایی واقع شده یا نشده ؟2 -چرا دستخطی که تاریخ صدور آن 22 مداد است ساعت یک نصف شب روز 25 مرداد ابلاغ کرده اند آیا غیر از این است که می خواسته اند با قوای انتظامی سازش و زمینه اجرای آنرا مهیا کنند .3- چرا قبل از دستگیری من آقایان وزیر خارجه و وزیر راه و آقای مهندس ریزکزاده نماینده مجلس شورای ملی را در شمیران منازل خود دستگیر و بسعد آباد برده اند و تا ساعت 5 روز 25 مرداد در آنجا توقیق بوده اند؟ 4- چرا سیم های تلفن مربوط بستاد ارتش را قطع و تلفن خانه بازار را اشغال کرده اند؟
ماده واحده ی20 مرداد 1331 که برای شش ماه تصویب شده بود بعد در 30 دیماه برای یکسال تمدید شد اینجا عینا نقل می شود " بشخص آقای دکتر محمد مصدق نخست وزیر اختیاز داده می شوداز تاریخ تصویب این قانون مدت 6 ماه لوایحی را که برای اجرای مواد 9 گانه برنامه دولت ضروریست و در جلسه هفتم مرداد ماه 1331 مجلس شورایملی و در جلسه یازدهم مرداد ماه 1331 مجلس سنا بشرح ذیل :
1- صلاح قانون انتخابات مجلس شورایملی و شهرداری ها
2- اصلاح امور مالیو تعدیل بودجه بوسیله تقلیل د رمخارج و برقراری مالیات های مستقیم در صورت لزوم مالیات های غیر مستقیم
3- اصلاح امور اقتصادی بوسیله افزایش تولید و ایجاد کار و اصلاح قوانین پولیو بانکی .
4- بهره بردار ی از ممادن نفت کشور با رعایت فانون 9 ماده اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت و تهیه و تدوین اساسنامه شرکت ملی نفت .
5- اصلاح سازمانهای اداریو قوانین استخدام کشوریو قضایی و لشگری
6- ایجاد شورای محلی در دهات به منظور اصلاحات اجتماعی بوسیله وضع عوارض
7- اصلاح قوانین دادگستری
8- اصلاح قانون مطلوعات
9- اصلاح امور فرهنگی و بهداشتی و وسایل ارتباطی
تصویب شده است تهیه نموده و پس از آزمایش آنها را منتهی در ظرف ششماه که مدت اختیارات است تقدیم مجلسین نمایند و تا موقعی که تکلیف آنها در مجلسین معین نشده لازم الجرا می باشد ." و هیچ مقامی حتی محاکم قضائئ نمی تواننند از اجرای لوایح قانونی اینجانب خودداری نمایند و متخلفین بر طبق ماده 129 قانون مجازات که عینا در فوق نقل شده باید مورد تعقیب قرار گیرند وبموجب ماده 129 دادشتان که مانع اجرا ی من شده باید در همین جا توقیف شود.
علت اختلاف شاه با دولت
تا آخرین ساعت روز 24 مرداد هیچ اختلافی بین دربار شاهنشاهی و اینجانب وجود نداشت .اعلیحضرت همایون شاهنشاهی بابرخی از نظارت من درباره مملکت و شاهنشاه موافق نبودند که یکی از آنها همین اصل 46 متمم قانون اساسی بود که که مقامات عالیه آنرا مخالف اصول مشروطیت و عادات و سنن پارلمانی سایر ممالک مشروطه می دانستند . و نیز اصل 60 متمم در باره (فرمانفرمای کل قشون بری وبحری ) برای جلوگیری از سوء استفاده از اینها در غیر مورد خود است . دست های مرموزی نگذاشت این ها در مجلس مطرح شود. نکته دیگر 5600 رقبه ای که از اعلیحضرت فقید به دولت رسیده بود و مجلس شورای ملی در دوره 15آنرا به علیحضرت همایون شاهنشاهی واگذار کردند تا موقوفه خاندان پهلوی کنند و عواید آنرا بصرف سازمان شاهنشاهی برسانند.که این پول هم جوابگوی مخارج شاهنشاهی و سازمان شاهنشاهی نبود و شاه می گفت که باید دولت این هزینه ها را بپردازد.
هروقت می خواست آزمایش از افکار عمومی بکنم از مجلسین تقاضای رای اعماد می کردم ، چون می دانستم اکثریت مجلسین با ادامه خدمت من موافق نیستند و هر رای که می دهند روی افکار عمومی است لذا بهمراهی و حمایت مردم باز امیدوار می شدم و به خدمت ادامه می دادم.
همه منتظر بودندکه شاه بعد از این کودتا در امور دولت دخالت کنند و مقرر فرمایند که مرتکبین تعقیب شوند نه اینکه کیفر خواست آقای سرتیپ آزموده را توجیه و راهی بغداد شوند.
نظرم این است که روزی محمد علی شاه از من خواست که به جهت آشنایی من با با مرحوم آیت الله آقا سید عبدالله بهبهانی سوئ تفاهم بین آنها را رفع کنم. گفتم چه احتیاجی به این کار دارید . گفتند مگر نمی بینید که مردم دور ایشان جمع شده اند و با من مخالفت می کنند. گفتم که آیت الله دکانی باز کرده و متاعی می فروشند که آن مشروطه است و مردم خریدازند و شما هم اگر همان متاع را بفروشید دکان ایشان تخته می شود و تنها نه مشتریان ایشان که مشتریان دکانین دیگر هم بشما مراجعه می کنند . می دانید جواب او بمن چه بود این بود که (سرم بوی قرمه سبزی می دهد.
بعد از این مطالب رییس دادگاه با تمسخر طولانی بودن کیفر خواست و دفاعیه تنفس اعلام کرده و دادگاه ختم می شود و ادامه دادگاه ساعت ده صبح فردا دوشنبه 18 آبان دوباره بر گزار خواهد شد.
ص26
ش.مرادی
درک آنها در این حد ، به اندازه درک یک کودک یک ساله است.
(البته همین رفتار های حیوانات هم جزو رفتارهای شرطی است و ربطی به عقل ندارد).
خسته و کلافه می شوید ، یادتان می افتد که شماره تلفن تعمیر کار را دارید. زنگ می زنید و کمک می خواهید.
تعمیر کار می رسد و دست به کار می شود. خیلی زحمت می کشد ولی ماشین روشن نمی شود. آخر سر می گوید که موتور ماشین ایراد داشته و به تعمیر اساسی نیاز دارد.
کاپوت ماشین را محکم می بندید . خیلی عصبانی هستید.پشت ماشین می نشینید و به یک روز آفتابی می اندیشید که اینگونه خراب شد. چه برنامه هایی که برای امروز نداشتید.
در همین حال می خواهید سویچ ماشین را بیرون بیاوریدو به خانه برگردید. اشتباها استارت می زنید. ماشین روشن می شود.
بعد ها می فهمید که ماشین های جدید الکترونیکی اند و اشکال کار در موتور نبوده ، بلکه سوکت های اتصال ایراد لق بوده اند.
دانش و مهارت تعمیر کار هم دراین مورد بی اثر بود. تعمیر کار با آنکه در کار خودش استاد بود. ولی عدم آشنایی با مفاهیم و تکنولوژی های نو و به روز نبودن دانش او باعث عدم کارایی او شد.
روش حل قطعات پازل سطحی و دو بعدی است . یعنی به طول و عرض قطعات(شکل قطعه پازل) و رنگ روی آنها نگاه می کنید ، از قرار دادن پازل در کنار هم شکلی را که از پیش دیده اید مجسم می کنید و پازل را تکمیل می کنید. البته اگر تجسم قبلی در زمینه شکل پازل نداشته باشید کار برایتان دشوار تر خواهد بود.
اندیشیدن هم مثل همین چیدن قطعات پازل اصول وروش خود را دارد ، مثل حل جدول های سودوکو . ساده تر و گیج کننده تر است برای آدمی که بخواهد ادای اندیشیدن را تقلید کند.
اندیشه یک موهبت الهی برای بشر است . اندیشه هم مثل آموختن الفبای نوشتن و رعایت قوائد آن برای پیشرفت در آموزش نوشتاری ، مثل شروع نقاشی از کشیدن حروف ساده و رسیدن به مهارت های کمال الملک یا ونسان ونگوگ و خلق اثر های بدیع قوائد خاص خودش را دارد. سطح سواد و دیدن آموزش های لازم در زمینه آشنایی با اصول اولیه و چارچوب های فکری می تواند زمینه ساز شکوفایی اندیشه و باروری عقل شود. همه آدم های تحصیل کرده انیشتین یا نیوتون نمی شوند. اما در حد خود مشکلات و مسایلی را حل می کنند. خیری را بوجود می اورند.
نابغه های ما چقدر توانسته اند مشکلات این شهر را رفع کنند.
آیا می توان مشکلات این شهر را دسته بندی کرد ؟
راهکار های موجود برای رفع این مشکلات کدام ها هستند ؟ چرا این راهکارها هنوز نتیجه ای نداشته اند ؟
اگر این راهکارها موفق بوده اند ، درصد موفقیت چقدر بوده است؟ چرا پسرفت ها در شهر ما بیشتر از پیشرفت ها خودش را نشان می دهد؟
آیا اولویت بندی خوب است ؟ چه اولویت هایی در این شهر حل شده اند ؟ (منظورم حل موقت نیست).
در جوامع مختلف که عقب مانده محسوب می شوند: افرادی با جمع کردن پسر خاله و دختر خاله و وابسته های جناحی به بهانه حل مشکلات به دنبال چپاول و یافتن جاپای قدرت برای خود و دنباله های خود هستند و مشکلات را با توجه به نیاز های خود مطرح می کنند.
وجود این آدم های زالو صفت تنها یک معنی دارد : بی عرضگی و خود فروشی تحصیل کرده هایی که باید دانسته های خود را با مردم سهیم می شدند. اما این فرهنگی های بی خاصیت هم به خاطر نفع موقتی شان ملت ها را در زمان اتخاذ تصمیمات درست و منطقی و حساب شده به بازی می گیرند.
یک عده ی از خدا بیخبر و فاسد ! وقتی که منافع شان اقتضا کند علمدار و پیشرو مردم می شوند و شیپورچی وار گوش مردم عامی را پر می کنند که بیایید به فلانی رای بدهید تا کارتان درست شود. دست آخر هم که همه چیز بر وفق مرادشان شد ، گوشه ای می خزند و مثل موش از انبار می خورند و مردم یادشان می رود ، یادشان می رود که قرار بوده مشکلاتی را حل کنند.
صفات آدم های جیره خور را یک به یک خواهم نوشت . آدم هایی که از این مملکت از این خاک خوردندو برای خودشان آقایان نخبه ای شده اند که ملت را کاه هم به حساب نمی آورند. چون خوب یاد گرفته اند چطور افکار عمومی را فریب داده و دوباره از شان سوء استفاده کرد.
تعداد این آدم های شیطانی در شهر ما کم است .ولی قطعا با آگاهی عمومی مردم تصمیمات درست را خواهند گرفت .
بی کاری ، بی عدالتی و باند بازی چون جغدی است که بر خرابه ها می خواند.
نگذاریم شهر و دیار مقدس مان جولانگاه جغدها شود. قدر همدیگر را بدانیم . آنها یی که به دنبال نان خانه و کاشانه شان را رها کردند و رفتند ، حداقل این نشانه های واضح را ببینیم و به مسئولان گوشزد کنیم.
اینجا افریقا نیست. زندگی هم فقط بربری نیست. درست بیندیشیم . درست اندیشیدن شعار حکومتی نیست یک حکم انسانی است .
دیروز برای خرید نان باید نیم ساعت جلوی نانوایی ها می ماندی ، و امروز باید یك ساعت خبر دار بایستی تا اگر ،گوش شیطان كر ، كسی از طایفه و ایل و تبار جناب شاطر نمانده باشد، نوبت به تو هم برسد.
چرا آذری ها زیاد بربری می خورند؟
من نمی خواهم به این سوال جواب بدهم. ولی این را بگویم كه قدیمها وقتی نان به كسی نمی رسید ، می گفت كه به جایش پلو می خورند. حالا وضعیت قرو قاطی اقتصادی مملكت گردن نازك ملت مستضعف را بیش از پیش می فشارد. و این نان خریدن هم برای ملت ی كه پلو برای خوردن نداشته باشد ، عذابی است عظیم.
چون فكر نان سالهاست كه شكم این مردم را سیر نمی كند.